
گفتم: چقدر احساس تنهایی میكنم
گفتی: ... فَإِنِّي قَرِيبٌ...
.:: من كه نزدیكم (بقره/۱۸۶) ::.
گفتم: تو همیشه نزدیكی؛ من دورم... كاش میشد بهت نزدیك شم
گفتی: وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد كن (اعراف/۲۰۵) ::.
آموخته ام که خدا عشق است و عشق تنها خداست...
آموخته ام که وقتی نا امید میشوم خدا با تمام عظمتش عاشقانه انتظار میکشد
تا دوباره به رحمتش امیدوار گردم...
آموخته ام که اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم
خدا برایم بهترینش را درنظر گرفته..
آموخته ام که زندگی سخت است
ولی من از او سخت ترم...

چه دلپذیر است اینکه گناهانمان پیدا نیستند و گرنه مجبور بودیم هر روز خودمان را پاک بشوییم،
شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم و باز دلپذیر و نیکوست اینکه
دروغهایمان شکل مان را دگرگون نمی کنند چون در غیر این صورت حتی
یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم.
خدای رحیم! تو را به خاطر این همه مهربانی سپاس!
"التــمــاس دعــا"
بار خدایا وسوسه های نفس نگذاشت جانم در نهر رجب تطهیر شود
از در آویختگان درخت طوبای شعبان هم که نبودم ترحم فرما
و در دریای رحمت رمضانت مستقرم نما
التماس دعا
با خودم زمزمه کردم :خانه ی دوست کجاست ؟
گیله مرد به قلبم اشاره کرد و گفت : با تمام وجود سعی کن ؛ باید که اینجا باشه .
نگاهم از انگشت اشاره اش بر زمین سر خورد و فقط مبهوت موندم .
گیله مرد میگفت : قبل از تولد و برای بدنیا اومدن ؛ خودمون رو در دریایی از آب قرار میدیم
بعد از تولد و برای زندگی، در اقیانوسی از هوا
و با مردن ، در میان خروارها خاک ...
امیدوارم این چرخه رو با آتش تکمیل نکنیم.
خدایا پناه بر تو از این دنیای پر از هوا
خدایا در این سفر پر بلا ، آب و باد و خاک را تحمل کرده ام ؛ از آتش به تو پناه می برم .
خدایا من یک مسافرم ...
ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار
به خدا گفتم "بیا دنیا رو قسمت کنیم!"
آسمون واسه من، ابراش مال تو !
دریا مال من، موج هاش مال تو !
ماه برای من، خورشید برای تو !
“Let’s divide the world up!” I told God “The sky for me, its clouds for you The sea for me, its waves for you The Moon for me, the Sun for you,
God smiled down and said: You be mine… then the whole world for you and…
I’ll be for you!
اغلب وقتی امیدت رو از دست میدی و فکر میکنی آخر خطه
خدا از بالا بهت لبخند میزنه و میگه:
آرام باش عزیزم این فقط یه پیچ تنده....
رسم است زیبایی ها را می نویسند و
بعد ها افسانه می خوانندش
و نسل به نسل , آدم ها با ولع
تمام کلمه هایش را می خوانند و حفظ می کنند
حقیقت را که بنویسی
نه کسی می خواند
نه کسی حفظش می کند
حقیقت , آنقدر زشت است گاهی که آدم ها ترجیح می دهند در عمیق ترین نقطه قلبشان , به خاکش بسپارند !
دلم یک کوچه می خواهد...
بی بن بست...
وبارانی نم نم...
ویک خدا...
که کمی باهم راه برویم...
همین!!!
دلم کفش نمیخواهد...
پاپوشی از چمن میخواهد...
دلم باران میخواهد...
دلم هیاهو نمی خواهد...
می خواهد اندکی با سکوت و نسیم و باران قدم بزند...
همین!
تو قول دادی . . . !


دلت را خانه من کن، مصفا کردنش با من
به من درد دلت افشا کن، مداوا کردنش با من
اگر گم کرده ای ای دل، کلید استجابت را
بیا یک لحظه با من باش، پیدا کردنش بامن
اگر درها به رویت بسته شد، دل بد مکن با من
در این خانه دق الباب کن، واکردنش با من
چو خوردی روزی امروز، من را شکر نعمت کن
غم فردا مخور، تمدید فردا کردنش با من
بیا قبل از وقوع مرگ، روشن کن حسابت را
بیاور نیک و بدها را، جمع و منها کردنش بامن
بیاسا جبهه خود را، به خاک بندگی یک شب
تو خود را بنده ما کن، عبد مولا کردنش با من
اگر صدبار گنه کردی، مشو نومید از رحمت من
تو نام توبه را بنویس، امضا کردنش با من
توحید فهمی
خدا هماني است که ما مي خواهيم کاش ما هم هماني باشيم که خدا مي خواهد
...
دعا مي کنم خدا غافل کند تورا از آن کار که خدا را از تو غافل مي کند...
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن
قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم.
هنوز خدایت همان خداست!
هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.
نگران شکستن دلت نباش!
می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...
و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...برای همیشه!
چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...
چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...
این را من می خواهم ...
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.
من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.
شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟
اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!
فقط کافیست خوب گوش بسپاری!
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!
پروردگارت ...
خدایا می توانم چند لحظه با تو خلوت کنم؟؟؟ قول می دهم بیشتر از چند لحظه وقتت را نگیرم گوشت را جلو بیاور.... بیا نزدیک تر... من خسته ام... میشنوی؟؟؟
این روزها خیلی خسته ام...
این روزها با سختی های بسیاری دست به گریبانم...
این روزها مثل تکه چوبی روی آب خودم را بر روی دریای زندگی با همه تلاطماتش رها کرده ام و آنها هرچه می خواهند می کنند
این روزها آغوش گرم خدای مهربانم را می خواهم
این روزها دستان پرمهر خدایم را می خواهم تا اشکهایم را بزداید
این روزها فقط به خدای خوبم نگاه می کنم
منتظر دستان مهربانش هستم که دستم را بگیرد
منتظرم تا مرا به آنجا که باید هدایت کند
و البته تا رسیدن به آنجا مراقبم باشد
خدایا این روزها فقط و فقط تو را می خواهم
می خواهمت، می خواهمت ....
وقتی قلبهایمان كوچكتر از غصههایمان میشود
وقتی نمیتوانیم اشكهایمان را پشت پلكهایمان مخفی كنیم
و بغضهایمان پشت سر هم میشكند
وقتی احساس میكنیم
بدبختیها بیشتر از سهممان است
و رنجها بیشتر از صبرمان؛
وقتی امیدها ته میكشد
و انتظارها به سر نمیرسد
وقتی طاقتمان تمام میشود
و تحملمان هیچ ...
آن وقت است كه مطمئنیم به تو احتیاج داریم
و مطمئنیم كه تو
فقط تویی كه كمكمان میكنی ...
آن وقت است كه تو را صدا میكنیم
و تو را میخوانیم
آن وقت است كه تو را آه میكشیم
تو را گریه میكنیم
و تو را نفس میكشیم
وقتی تو جواب میدهی،
دانهدانه اشكهایمان را پاك میكنی
و یكی یكی غصهها را از دلمان برمیداری
گره تكتك بغضهایمان را باز میكنی
و دل شكستهمان را بند میزنی
سنگینی ها را برمیداری
و جایش سبكی میگذاری و راحتی؛
بیشتر از تلاشمان خوشبختی میدهی
و بیشتر از حجم لبهایمان، لبخند
خوابهایمان را تعبیر میكنی
و دعاهایمان را مستجاب
آرزوهایمان را برآورده می کنی؛
قهرها را آشتی میدهی
و سختها را آسان
تلخها را شیرین میكنی
و دردها را درمان
ناامیدی ها، همه امید میشود
و سیاهیها سفید سفید

تنها تو را صدا میکنیم
و فقط تو را می خوانیم
خداوندا نمی دانم
خداوندا تو راهم ده. پناهم ده . امیدم خداوندا . كه دیگر نا امیدم من و میدانم كه نومیدی ز درگاهت گناهی بس ستمبار است و لیكن من نمیدانم دگر پایان پایانم.
ازخدا خواستن عزت است
اگر برآورده شود رحمت است و اگر نشود حکمت است
از خلق خدا خواستن خفت است
اگر برآورده شود منت است اگر نشود ذلت است
خــــــدا تنها روزنه ی امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود...
تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد...
با پای شکسته هم می توان سراغش رفت...
تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر می خرد...
تنها کسی است که وقتی همه رفتند، می ماند...
وقتی همه پشت کردند، آغوش می گشاید...
وقتی همه تنهایت گذاشتند ، محرمت می شود...
و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام می گیرد، نه با تنبیه کردن...
منظورم از ما ، من و توست ...
مهرباني او همه را کفايت مي کند ،
از پير و جوان گرفته ،
تا افراد تنها و ناتوان ،
از تند خويان تا متکبران ...
عشق او حد و مرزي نمي شناسد ،
پس هرگز گمان مکن که مورد رحمت او واقع نمي شوي ؛

آتشي نمى سوزاند "ابراهيم" را ،
و دريايى غرق نمي کند "موسى" را ؛
کودکي، مادرش او را به دست موجهاى "نيل" مي سپارد ،
تا برسد به خانه ي فرعونِ تشنه به خونَش ؛
ديگري را برادرانش به چاه مى اندازند ،
سر از خانه ي عزيز مصر درمي آورد !
مکر زليخا زندانيش مي کند ،
اما عاقبت بر تخت ملک مي نشيند...
از اين "قِصَص" قرآنى هنوز هم نياموختي؟!
که اگر همه ي عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ،
و خدا نخواهد ؛
نمي توانند ...
او که يگانه تکيه گاه من و توست !
پس ؛
به "حکمتش" دل بسپار ،
به او "توکل" کن ؛
و به سمت او "قدمي بردار" ،
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشيني...
خدایا از این دنیا خسته شده ام
از این نا مهربانی ها خسته شده ام
هر شب چشمانم خیس است
هر شب در خواب دعا میکنم.خدایا مرا در خواب بمیران تا در هنگام مرگ
چشمانم دنیا را نبیند تا که مردنم را کس نفهمد...کس نبیند...
برای نجاتم تلاشی نباشد...
.: Weblog Themes By Pichak :.